نور می آید.
آهنگ این صحنه، Asche_amp_Spencer-Mahlus_Gardens است و با آغاز صحنه شنیده میشود. مازیار تنها، در جلوی صحنه ایستاده و سَرش را پایین گرفته است. به وسیله نور موضعی؛ او را از بقیه صحنه جدا میکنیم. هانیه از تاریکی انتهای صحنه به سمت او میآید. چند بار به دور او میچرخد و مازیار فقط به قدمهای هانیه نگاه میکند و سَرش را بالا نمیگیرد، به طوری که انگار در خیالاتش هانیه به دور او میچرخد و در فکر او وجود دارد. تمام لحظههای او با هانیه برایش تکرار میشود و به آنها فکر میکند و مطمئن نیست که با هانیه هست یا نه.
مهراد هراسان داخل صحنه میشود و به اطرافش نگاه میکند. وقتی مطمئن شده که فقط خودش است به داخل اتاق برمیگردد و کیف پول را با خود بیرون میبرد. مازیار فقط نظارهگر کار اوست و نمیتواند کاری انجام دهد.
حوض خانه مادربزرگ چاپ شده در ماهنامه داستان همشهری
نگاهی به روند ساخت فوردماستانگ (GT) در کارخانه دیترویتآمریکا
صحنه ,هانیه ,میشود ,مازیار ,میکند ,فقط ,با هانیه ,به دور ,میشود و ,و به ,سَرش را
درباره این سایت